اقای مجری

دسترسی سریع

براي صحبت با مدیر سایت
!کليک کنيد
قوانين نويسندگي در سایت ما
!کليک کنيد
کمک مالي و نقدي جهت بهبود سايت
!کليک کنيد
حمایت بنری از سایت
!کليک کنيد
براي پرسيدن سوالات خود با اين شماره تماس بگيريد: (----------------)
تبليغات ...

برای سفارش تبلیغات کلیک کنید برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
بازدید : 485 | نویسنده : |

 مجري: خب...روز اول مدرسه چطور بود؟

پسرعمه: طبق معمول افتضاح!

کلاه قرمزي: آقاي مدير دو ساعت تموم مارو سر صف

نگه داشت زير آفتاب شصتاد درجه واسمون سخنراني کرد!

مجري: خب چي ميگفتن؟

پسرعمه: چرت و پرت! ميگفت درس خوندن شمارو خوشبخت ميکنه!

مجري: خب راست ميگن ديگه،فقط با درس خوندن ميتونين پولدار شين

کلاه قرمزي: اتفاقاٌ پارسال هم گفته بود پول خوشبختي نمياره!

مجري: خب شما وقتي درس بخونين و يه مدرک تحصيلي

خوب بگيرين ارزشتون پيش بقيه بيشتر ميشه

پسرعمه: آخه دو سال پيش هم گفته بود ارزش آدما به مدرک تحصيليشون نيس!

مجري: بالاخره مدرک لازمه

کلاه قرمزي: جالبه سه سال پيش هم گفته بود شما نبايد واس مدرک درس بخونين!


می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : ,

شنبه 5 مهر 1393 -13:12 نظرات()
بازدید : 552 | نویسنده : |

ماجراهای جالب آقوی همساده :

ادامه مطلب اوقو ای ای ای

 


می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : ,

پنج شنبه 3 مهر 1393 -18:4 نظرات()
بازدید : 606 | نویسنده : |

 آقو ما چشمون رو به دنیا وا کِردیم دیدیم یِی بابایی داریم سیبیل کلفت با 4 تا کاکو.

آقو اینا 5 تاییشون وایستاده بودن بقدری از ریخت من اینا حالشون بد می شد که نگو آآآ.

همزمان با ما آقو یِی گربه ای هم تو همسایگی پا به دنیا گذاشته بود.

آقو کل 2سال اول زندگی ما ای شیرا رو می دادن به ای گربه او.

اگه شما بگی یِی قطره ای شیر تو دهن ما چکوندن نچکوندن آآآ.

یعنی تو دو سال اول یه ذره کلسیم اگه به بدن ما رسید نرسید

تمام استخونام پوکه داغونم آآآ له له اصن سر ای جریان.

من خودمم ای اینقدر سوال شده برام یعنی کل روزهایی که از زندگیم گذشته آ

من هر روز از خودم می پرسم چرو من آخه چرو من؟

بعد می رم تو خودم آقو یک افسردگی می گیرم

یک خورد می شم تو خودمااااا. له می شم آآآ داغون می شم آآآ




می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : ,

پنج شنبه 3 مهر 1393 -18:2 نظرات()
بازدید : 1025 | نویسنده : |

 آقو ما دیروز تو یه قبرستونی بودیم دیدیم یه مراسم ختم واس یه بابایی 
گرفتن گفتیم ما هم شرکت کنیم ثواب داره
کاکو همه نشسته بودیم ناراحت ، یه هو خونواده زن دوم مرحوم پیداشون شد
آقو دوتا خونواده افتادن رو سرمون نفهمیدم چیتو شد
اونقدر مشت و لگد خورد تو پوزمون , فکمون از 36 جا شیکست
آخرشم از روی ناراحتی اشتباهی مارو جای مرحومو دفن کردن

رفتیم اون دنیا موقع سوال جواب کردن هل شدیم
همو اول سر نام و نام خانوادگی گند زدیم مارو فرستادن شوفاژخونه جهنم
اوجا فقط مُو بودیم و هیتلر ..
تا مارو دید گفت همساده یه دیقه این نامه اعمال منو نگه دار بند کفشمو ببندم
دقیقا همو موقع دوتا فرشتهو اومدن واس بررسی نامه اعمال
دیگه جنگ جهانی افتاد گردن مو ، هیتلرم بهشتی شد
الآن نیم ساعته دارن به خاطر قتل عام تو فرانسه عذابم میدن
یعنی داغــــونم له لهم


می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : ,

پنج شنبه 3 مهر 1393 -17:53 نظرات()
صفحات سایت
تعداد صفحات : 34